عادت کردم به شبگردی و عادتشون دادم به همراهیم ولی تمام خیابونها را نگاهم میگرده پی دیدن تو تمام پلاک های مشابه ماشینت را طوری نگاه میکنم انگار از اشناهای تو هستند خیابونهای منتهی به خیابون شما میشه محور این شبگردیهام و هر شب با یک بغض ازار دهنده که منشاش شکست تو دیدار تو هست راهی خونه میشم و همراهام چه مظلومانه ربطش میدن به افسردگیم و تغییرات این دوران.... ,تکرارهای,ناامیدی ...ادامه مطلب