ویار عجیب غریب من

ساخت وبلاگ
به شدت عصبی ام 

منتظر بهونه که مثل باروت منفجر شم 

واقعا شبیه روانی ها شدم 

شدیدا مردم گریز شدم 

و شدیدا هم حس تنهایی میکنم 

همه را فراری میدم و بعدش ناراحت تنهاییهامم 

حالام  یک حمله داشتم 

منتظر ضدحملم ... 

میدونم نتیجه اش روانی ترم میکنه 

ولی به شدت حس تهاجمیم فعال شده 

امشب با مامان صحبت کردم 

دلم وحشتناک هوس کرده برم پیشش

سرم رو بزارم رو دامنش 

دستش بره تو موهام 

نوازشم کنه و من خوابم ببره 

مطمعنم ارومممم ترین خواب این دورانم میشه 

حیف که نمیشه

نه میتونم مامان رو نگران کنم 

نه حسین این اجازه رو بهم میده که خونه رو ترک کنم ی روز برم اونجا... 

من هوس خونه پدری کردم 

بگذارید پای ویار بارداریم 

اجازه بدید برم

اونجا اروم میشم

هیچ دغدغه ای ندارم 

هیچ کسی نمیخواد ناراحتم کنه 

و ازاری بهم برسونه 

حس امنیت اونجا پر پر...

و من چقدر محتاج این حس امنیتم

پ ن: حمله جواب داد 

و ضد حمله ی طرفم زیاد ضد حمله نبود 

ولی ارومم میکنه چون جواب دارم 

سخنی از حضرت دوست.......
ما را در سایت سخنی از حضرت دوست.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheknevisham بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 11:44