کتاب چشم‌هایش

ساخت وبلاگ

چشمهایش را به پیشنهاد همکار شروع کردم

تقریبا یک چهارم کتاب را خوندم

فکر کنم باید چیزی شبیه به کتاب ربه کا باشه

خوشم اومد از نوع نوشتاریش

امروز زن داداش دو تا از آشناها فوت شدند یکی همسر پسرخاله ام بود که خانمش بعد از تصادفی که خانوادگی داشتند با شنیدن یک خبر میترسه و سکته میکنه و فوت میشه

یکی هم زن داداش همکارم بود

فشار بالایی داشتند و تو ماه مبارک روزه گرفتند و فشارشون بیشتر شده و متاسفانه سکته مغزی کردند یک هفته ای تو کما بودند و امروز ایشون هم فوت شدند

خدا رحمتشون کنه

نفر دوم خانواده شون اعضا بدنشون را اهدا کردند

چقدر کار خوب و خداپسندانه ای انجام دادند

خدا ازشون قبول کنه

حاشیه یک :

کتاب چشمهایش به نیمه رسید

راستش زیادی سیاسیت داخلش بود

کلا نمیتونم کتابهای سیاسی را هضم کنم

ولی داستانش جالبِ

نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ساعت 1:30 توسط f.sh|

سخنی از حضرت دوست.......
ما را در سایت سخنی از حضرت دوست.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheknevisham بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 21:36