کتک کاری

ساخت وبلاگ

دیشب ۱۱ خوابیدیم قبلش علی کلی گریه کرده بود 

ساعت ۴ صبح دوباره با نق نق بیدار شد و کم کم نق نق ها تبدیل به گریه شد

تا ۵ درگیر خوابوندنش بودم خودم دیگه خوابم نبرد

کارهای خونه را انجام دادم دوباره ساعت هفت علی بیدار شد و گریه

بهم میچسبه هرجا میرم باهام میاد و گریه میکنه 

صداش تو سرم اکو میشه 

هرکار کردم آروم نشد بعد از ۲۰ دقیقه تحمل صداهای گریه گوشخراشش کنترلم رو از دست دادم و زدمش 

او را یه دونه زدم خودم را ده تا 

محکم زدم، داد زدم، دیوونه شده بودم حس میکردم قدرت دارم نابودش کنم به خدا الان که فکر میکنم میبینم هیچی اون لحظه حالیم نبود 

به معنای واقعی کلمه روانی شده بودم 

خدا رو شکر خودزنی کردم و بلائی سر علی نیاوردم

به جای اینکه برم سر کار نشستم دارم بهونه هاش را گوش میدم 

با این فرمون پیش برم یا باید برم تیمارستان یا قبرستان...

خدا لعنت کنه باعث و بانی این همه اتفاقات را 

چه اونهایی که تو دوران بارداری آزار رسوندند و نتیجش شد علی لجباز

چه اونهایی که تو این ۱۴ سال اذیت کردند و نتیجه اش شد من عصبی و روانی

نوشته شده در سه شنبه ششم آبان ۱۳۹۹ساعت 7:58 توسط f.sh|

سخنی از حضرت دوست.......
ما را در سایت سخنی از حضرت دوست.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheknevisham بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:37