فراموشی...

ساخت وبلاگ

داستان اسمان امشب اسمان دیشب را میخونم

یک رفتار دختر داستان شبیه چند سال قبل من هست

اینکه هر چیزی بهم میگفتند چون برام مهم نبود یادم می رفت

اسم ها

ادرس ها

حتی ساعت قرارها و ....

ولی وقتی کسی برات مهم میشه دیگه با تلاش هم نمیتونی خیلی چیزها را فراموش کنی

نوشته شده در یکشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 12:19 توسط f.sh|

سخنی از حضرت دوست.......
ما را در سایت سخنی از حضرت دوست.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheknevisham بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 14:05